مقالاتی در مورد روانشناسی معامله گر توسط رند هاول ، روانشناس معامله گر

ساخت وبلاگ

با وجود دانش فرماندهی در مورد تجارت ، اکثریت قریب به اتفاق معامله گران هر روز ترس را در سطحی تجربه می کنند که ظرفیت آنها برای تجارت موثر را به خطر می اندازد. آنها تقریباً می توانند وعده تجارت را لمس کنند ، اما نمی توانند رویاهای مالی خود را ضبط کنند. این مشکل سرانجام به یک نقطه جوش در جایی در تکامل یک معامله گر می رسد. در این نقطه عطف ، آنها یا تجارت را ترک می کنند ، همچنان متحمل ضرر می شوند ، یا شروع به نگاه دقیق تر به خود می کنند. آنها می دانند که گریل مقدس در سیستم یا روش شناسی آنها "در آنجا" نیست. این مشکل در درون آنها نهفته است - معامله گر درونی آنها ، بخشی از آنها که با ترس روبرو هستند. راه حل نیز در درون آنها نهفته است.

سپس انرژی زیادی بر فشار دادن ترسهای آنها در تجارت متمرکز شده است (به درستی چنین) که هرگز سؤال دیگری مطرح نمی شود. آیا ترس دشمن است - یا این نشانه چیزی در زیر آستانه آگاهی است؟این به معامله گر در حال تحول می رسد که نبرد هرگز "در آنجا نبوده است" در بازارها. وقتی یاد می گیرید که چگونه "ترس کوچک" را مختل کنید ، آیا ناگهان به یک معامله گر به طور مداوم برنده می شوید؟جواب این است که بندرت. تسلط بر ترس شروع سفر به سمت معامله گر داخلی است. همانطور که ممکن است این تحقق برای یک معامله گر که با ترس های خود مبارزه می کند ، جالب باشد ، این تنها اولین و بنیادی است که قدم به تحول خود را برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق می کند.

یادگیری برخورد مؤثر با ترس ، درب را برای آموزش مجدد مغز و ذهن برای تجارت اوج عملکرد باز می کند. در نهایت ، یک معامله گر بر اساس عمیق ترین اعتقادات خود در مورد توانایی خود در رسیدگی به عدم قطعیت های زندگی و بازارها ، درک و عمل می کند. اینجاست که در آن نهفته است. ترس باعث توسعه پتانسیل فراتر از خود محدودیت ، مبتنی بر بقا ، اعتقادات در مورد خود می شود. اما برای توسعه پتانسیل های خود به عنوان یک معامله گر ، ابزارها و مهارتهایی که یک معامله گر به مهار نیاز دارد چیست؟

ذهن آگاهی: توسعه آگاهی از پتانسیل شما

تا زمانی که طلسم ترس شکسته نشود ، به پتانسیل هایی که در درون زندگی می کند ، پشت یک درب بسته برای شما قفل شده است. حتی وقتی معامله گر یاد می گیرد که ترس را تنظیم کند تا او را از بین نبرند و او می تواند ذهن آرام را ایجاد کند ، چگونه او رشته ، صبر ، شجاعت و بی طرفی را که باید توسعه دهد پیدا می کند؟پاسخ این سؤال برای انتقال از میانه رو به تجارت موفق بسیار مهم است - پاسخ این است که وی از طریق مهارت ذهن آگاهی آگاهی را توسعه می دهد.

برای همه صحبت های مربوط به ذهن آگاهی ، مردم در مورد اینکه چه خصوصیاتی از ذهن آگاهی تشکیل می دهند مبهم هستند. به عبارت ساده تر ، ذهن آگاهی توانایی آگاهی از (مشاهده) افکار ، تعصبات و اعتقادات شما است - نه به عنوان شما چه کسی هستید ، بلکه به عنوان آنچه که حس هویت شما به هم ریخته شده است. علاوه بر این ، در ذهن آگاهی شما شاهد افکار ، اعتقادات و تعصبات خود هستید. و یک کشف شگفت انگیز انجام شده است: شما و افکار ، تعصبات و اعتقادات خود یکسان نیستید. آنها فقط یک سازمان ممکن برای خود هستند.

شما در تاریخ افکار ، تعصبات و عقاید متولد شده اید که مغز شما از طریق سازگاری ، در مدارهای عصبی تعبیه شده است که اعتقادات شما شد. این فرضیات اساسی است که شما بر روی آن دنیای خود را می سازید. شما اعتقاد ندارید - آنها شما را دارند. اعتقادات شما کاملاً ریشه در ارزیابی و ماشین سازی ایجاد شده است که مغز شما را مدت ها قبل از آنکه بتوانید فکر کنید یا به آنچه فکر می کنید بازگرداند. به این گفتگوی داخلی تاریخی شما گفته می شود. وقتی در تجارت ترس یا انگیزه ای را تجربه می کنید ، این گفتگوی داخلی محدود کننده است که ذهن شما را ربوده است (که قرار است به طور غیرقانونی تجارت کند).

شما می توانید با قدم زدن در خیابان شلوغ و "افرادی که تماشا می کنند" ، حضور آن و نظرات و قضاوت های فیلتر نشده را تشخیص دهید. توجه کنید که ارزیابی های خودکار هنگام تماشای مردم به درک شما پرواز می کند. قبل از اینکه آن را بدانید ، کل داستان ها ساخته شده اند که شرایط "توضیح" می دهند ، زیرا شما به سادگی تماشای افرادی را می گذرانید. هیچ مدرکی برای ارزیابی های خودکار شما وجود ندارد - آنها به سادگی به عنوان افکار شما ظاهر می شوند. آنها آنقدر برای شما آشنا هستند که هرگز متوجه آنها نمی شوید - و این برای معامله گر خطرناک است. و حتی اگر هیچ مدرکی برای حمایت از افکار ، تعصبات و اعتقادات خود وجود نداشته باشد ، شما (بدون فکر کردن) هنوز تحت تأثیر این افکار به ظاهر تصادفی هستید. به این تعصبات ضمنی (ناخودآگاه) گفته می شود. در معاملات ، معامله گران در واقع تمام وقت بر روی ارزیابی های بی اساس خود عمل می کنند. این شکل از بی فکر خطرناک است.

در مورد آخرین باری که در هنگام تجارت ، نگرانی را تجربه کرده اید فکر کنید (مثلاً کشیدن ماشه پس از یک رشته ضرر). در حالت عاطفی نگرانی ، معامله گر ذهن خود را بر پتانسیل های منفی درک شده برطرف می کند. پتانسیل هایی که وی در آن ذوب می شود ، از هر فکر دیگری که در ذهن او جریان داشته باشد ، واقعی نیست - اما به دلیل مشاهده آنها سؤال نمی شود. هنگامی که بی ذهن است ، معامله گر نمی داند ارزیابی های منفی خودکار را که از وضعیت عاطفی نگرانی بالا می رود ، زیر سوال ببرد. افکار شما نشان دهنده عقاید اصلی در مورد خود است که در پس زمینه آگاهی از معامله گر شما وجود دارد. تا زمانی که معامله گر (شما) یاد بگیرد که زندگی فکر خود را به آگاهی برساند ، او قربانی روشهای تاریخی و اتوماتیک درک جهان می شود - خواه مؤثر باشند یا نه.

در توسعه ذهن آگاهی به عنوان یک مهارت روانشناختی به طور خاص برای تجارت ، شما شروع به بررسی افکار خود در میان تجارت می کنید ، به دنبال تعصبات اساسی و اعتقادات خود محدود کننده (فراتر از آنچه که وضعیت عاطفی ترس احساس می کند) که تجارت شما را هدایت می کند و آن کور استشما به امکانات دیگرذهن آگاهی باید به عنوان یک تمرین توسعه یابد زیرا مغز شما ، هنگامی که افکار آشنا می شوند ، آنها را به سمت آگاهی شما سوق می دهد که در آن دور از چشم هستند. و آنچه در مورد تجارت در مورد خود کور هستید ، برمی گردد و شما را نیش می زند.

یک معامله گر با اعتقادات محدود کننده خود روبرو می شود

این در زندگی واقعی چگونه به نظر می رسد؟یک معامله گر با یک مشکل به من می آید. او ده سال است که تجارت می کند و فقط از نظر حاشیه ای سودآور است ، حتی اگر او روش خود را به عقب و جلو می داند. و پس از ده سال ، او علی رغم اشتیاق خود به آن ، در نظر دارد تجارت خود را رها کند ، زیرا نمی تواند از همسر و خانواده خود بخواهد که دیگر از حماقت خود حمایت کند. او در واقع احساس شرم می کند.

او متوجه می شود (جای تعجب ندارد) که ترس از دست دادن این تجارت خود را به خطر می اندازد. پس از آنكه او قادر به تنظیم ترس خود است ، می تواند عقاید خود محدود كننده ای را كه او را زندانی می كند ، کشف كند. و این اعتقادات خود محدود کننده در تفکر او به عنوان یک انگیزه "از دست دادن" به جای ایجاد انگیزه ای برای عملکرد خوب نشان می دهد. و برای اطمینان از تنظیمات او "از دست دادن" ، او فقط سفارشاتی را با قیمتی که در آن اغلب پر نمی شود ، قرار می دهد. او با ضررهای کوچک به پایان می رسد ، اما تعداد کمی از آنها برنده است. او همچنین می بیند که بسیاری از معاملات وی برنده می شد اگر تنها او از قیمت پایین سنگ درخواست نکرده باشد.

او این را می داند ، اما او همچنان از این گفتگوی تاریخی در ذهن خود در مورد "از دست دادن" دور می شود. سپس ، در روند توسعه ذهن آگاهی ، او یک کشف شگفت آور را انجام می دهد - او احساس مسئولیت می کند (در واقع) که از والدین و همسرش از نظر مالی به عنوان راهی برای احساس شایسته مراقبت کند. او احساس شایستگی خود را به عملکرد خود به عنوان معامله گر گره زده است.

عملکرد تجارت او به معیاری از احساس شخصی ارزش وی تبدیل شده است. این مجموعه ای برای فاجعه است. و این دستور العمل است:

هنگامی که او مجموعه ای از مجموعه ها را تماشا و ارزیابی می کند ، معامله گر ناگهان تصویری چشمک زن از تجارت بد او را تجربه می کند. به طور همزمان ، او این را به عنوان کوچک شدن در روده خود احساس می کند. سپس او آگاه می شود که افکارش به شک و تردید روی آورده است - "آیا مطمئن هستید؟"گفتگوی داخلی تردید عملکرد تجارت وی را به دست می گیرد. از این طریق ، او قبل از ورود به تجارت ، به دنبال قیمت پایین سنگ یا تأیید بیشتر است. او اکنون در حال تجارت "از دست دادن نیست" ، و این تضمین می کند که او را از دست می دهد. در مورد این معامله گر ، این بدان معنی است که اگر اصلاً وارد تجارت شود ، ضرر وی اندک خواهد بود. این آناتومی یک ربودن عاطفی است. بیشتر معامله گران این قطارها از افکار را به عنوان یک تاری از آنها عبور می دهند. آنها هرگز مورد بررسی قرار نمی گیرند و با آن روبرو نمی شوند. در آموزش ذهن آگاهی ، معامله گر می آموزد که چگونه تفکر خود را کند کند تا او از آنچه که افکار در هنگام تجارت در ذهن خود می گذرانند آگاه شود.

این مهم است. اگر این افکار مبتنی بر ترس باشد ، آنها یک پیشگویی خودآموز را تولید می کنند که ذهنیت معامله گر را قربانی می کند - انتخاب بدی برای تجارت. هنگامی که شما می توانید از نظر عاطفی خود را تنظیم کنید ، ذهن آگاهی به عنوان یک معامله گر در حال تحول برای شما باز می شود. در مورد معامله گر در ویگنت فوق ، او فهمید که او با یک اعتقاد داخلی که او را به تجارت سوق داده است ، از دست دادن ، به جای تجارت برای پیروزی ، دست و پنجه نرم کرده است.

اعتقاد خود محدود کننده ، "اگر خطرناک باشید" از دست خواهید داد ، بدون استفاده از آن بود و او می توانست ترس پشت آن را به چالش بکشد. در مقابله با این اعتقاد خود محدود کننده شرم آور در مورد خود ، معامله گر اعتقاد جدیدی را در مورد تجارت خود ایجاد کرد - "من مدیر ریسک هستم. این احتمال وجود دارد که من برنده شوم. "این عقیده ، هنگامی که کاملاً ریشه در اعتقادات اصلی وی داشت ، منجر به تجارت بسیار پربارتر شد.

با ذهن آگاهی ، اعتقادات روانتر می شوند

از آنجا که معامله گران ظرفیت خود را برای ذهنیت خود توسعه می دهند ، آنها درک می کنند که بیشتر فرضیات ما واقعاً ارزیابی های خودکار هستند که با گذشت زمان قدرت اعتقاد را به خود اختصاص داده اند. همانطور که خودمان را از اعتقادات محدود کننده خود رها می کنیم ، خودمان را باز می کنیم تا اعتقادات خود را دوباره سازماندهی کنیم تا کاربران بسیار قدرتمندتر از پلتفرم و روش خود باشیم. تجارت معنای جدیدی برای زندگی ما دارد. و این به ابزاری برای ایجاد یک زندگی در حال تحول تبدیل می شود.

این روند با یک معامله گر شروع می شود که مهارت های تنظیم عاطفی را توسعه می دهد. تا آن زمان هیچ تغییری در اعتقادات محدود کننده خود امکان پذیر نیست. در مرحله بعد ، ذهن آگاهی به عنوان یک مهارت ایجاد می شود تا معامله گر به جای قربانی خود ، ناظر مبارزات داخلی خود شود. بعداً ، معامله گر می آموزد که چگونه می تواند فراتر از زندان باورهای محدود کننده خود حرکت کند و بخش های قدرتمندی از خودش را پیدا کند که از او برای بازسازی "کمیته ذهن" استفاده می کند. به جای اینکه ذهن معامله گر با ترس و شک و تردید در هنگام معامله کنترل شود ، او قادر است عناصر خود را که باعث ایجاد اندیشه نظم ، بی طرفانه و شجاعانه می شود ، به تجارت خود برساند. تجارت به یک تجربه بسیار متفاوت تبدیل می شود. معامله گر ذهن آگاه قادر به عدم اطمینان از حالت بسیار متفاوت و مؤثر است.

مغزی که معامله گر به تجارت خود رسانده است ، ریشه در نیاز کوتاه مدت به کنترل و بقا دارد ، به سادگی به وظیفه مدیریت احتمال نیست. هنگامی که عدم اطمینان را با خطر واقعی در خط تجربه می کند ، مستعد "بیرون کشیدن" است. هیچ مشکلی با آن وجود ندارد - این فقط نحوه تکامل آن است. برای بقا در کوتاه مدت خوب است ، اما برای درگیر کردن عدم اطمینان با ذهن آرام و نظم و انضباط بد است. این ذهن طبیعی نیست ، اما می تواند ساخته شود. و این ذهن است که موفقیت در تجارت را به همراه می آورد.

سؤال این است که آیا شما بیش از نیاز خود برای پیروزی ، کنترل و درست بودن را بدست می آورید - یا سعی کنید واقعیت بازارها را به سمت فکر خود وادار کنید. در نهایت شما نتیجه را کنترل نمی کنید. و تا زمانی که به نیاز به پیروزی ، کنترل و درست بودن بپردازید - فرصتی را برای توسعه ذهن تجارت برای موفقیت از دست خواهید داد. در این ذهن شما متوجه می شوید که فقط یک چیز وجود دارد که شما کنترل می کنید - ذهنی که به لحظه عملکرد می آورید - اکنون. این لبه ای است که شما به دنبال آن بوده اید. این معامله گر داخلی شما را آزاد می کند. بشر

تجارت با گزینه‌‌های باینری...
ما را در سایت تجارت با گزینه‌‌های باینری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نازنین فراهانی بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1402 ساعت: 23:23